خاطره ای از زبان آیت الله العظمی لنکرانی(رحمة الله علیه):
پدرم به مناسبت ایام فاطمیه مجلس روضه ای در منزل ترتیب داده بودند که مرحوم آیة الله بروجردی روزی به عنوان شرکت در روضه به آنجا تشریف آوردند، من مشغول پذیرایی از میهمانان بودم همین که مرحوم آیة الله بروجردی مرا دیدند لبخندی زده و خطاب به مرحوم پدرم فرمودند: فلانی هم در درس شرکت می کند، تصور می کنم کمی سن من باعث تعجب ایشان شده بود، پدرم که متوجه این نکته شده بود، به عرض رساندند که نه تنها در درس شرکت می کند بلکه درسهای شما را به عربی می نویسد و شنیدن این مطلب تعجب معظم له را بیشتر برانگیخته و فرمود: امکان دارد این نوشته ها را ببینم؟ پدرم به من دستور داد تا آنها را آورده و به خدمت ایشان دادم، معظم له نسبت به مسائل علمی و به طلابی که علاقمند به تحصیل بودند توجه خاصی از خود نشان می دادند، بطوری که این کار از خصایص وجودی وی به شمار می آمد، نوشته مرا حدود نیم ساعت بدون آنکه با کسی حرف بزند و یا به حرف کسی گوش بدهد ملاحظه فرمود و تنها در سند روایتی که من از صاحب وسائل نقل کرده بودم، اشکال فرموده و گفتند این روایت طی سند دیگری غیر از این سند وارد شده که این اشکال در واقع متوجه صاحب وسایل می شد.
پس از آن هم، همواره مرا مشمول عنایت خود قرار داده و با کلمات اعجاب انگیزی تشویق می فرمودند و هر چند وقت یک بار نوشته مرا خواسته و پس از مروری در آن به من پس می دادند و پس از آن که به چهار صد یا پانصد صفحه رسید دستوردادند که آن را چاپ کنم.»
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دفتر آیت الله گرگانی ( سه شنبه 87/3/14 :: ساعت 10:34 عصر )
حجة الاسلام محمدجواد فاضل لنکرانی در گفتگو با نشریه محلی 19 دی قم، نکات جالبی از جلوه های زهد و ساده زیستی والد عطیم الشأن خود را آشکار نمود. نمونه هایی از این نکات به کاربران اخبار شیعیان تقدیم می شود:
* آقا تا سالهای طولانی پس ازازدواج منزل مستقل نداشتند و حتی تا زمانی که تعداد فرزندان ایشان به 5 نفر رسید در دو اتاق از منزل پدری زندگی می کردند. تا اینکه پدر خانم ایشان، منزلی خریدند و در اختیار خانواده قرار دادند.
* آقا قدمی برای رونق زندگی شخصی بر نمی داشتند و اگر اهل خانه در امور معمولی منزل وسیله ای تهیه می کردند که به نظر ایشان لازم نبود بشدت اعتراض می کردند.
* در 10 سالی که از دوران مرجعیت ایشان می گذرد تابستانها به جز چند روزی که برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد مسافرت می کردند بقیه ایام را علیرغم نامساعدبودن آب و هوا در قم می ماندند. این در حالی بود که اسباب آسایش در اطراف قم که آب و هوای خوبی دارد فراهم بود (و نیز بسیاری از بزرگان تابستان را در قم نمی مانند) ولی ایشان می گفتند: "من وقتی می بینم طلبه ها در قم در زیرزمین ها و اتاق های تنگ و تاریک و در فضای محدود زندگی می کنند دیگر آرامش ندارم تا به فکر راحتی خود باشم و به مناطق خوش آب و هوا بروم.
* آقا پس از تصدی مرجعیت به ما می گفتند برای من عبای معمولی تهیه کنید نه از جنس خیلی خوب و گرانقیمت ؛ تا طلبه ها وقتی مرا می بینند تحمل سختی و تنگدستی برایشان دشوار نباشد.
* مهم ترین نکته اینکه: ایشان این همه سادگی و بی آلایشی و فرار از تجملات را در حالی انجام می دادند که هیج اظهار نمی کردند و نشان نمی دادند که من زندگی ساده ای دارم. آقا اصلا تظاهر به این مسأله نمی کردند.
حجةالاسلام حسینی بوشهری سخنران مجلس بزرگداشتی بود که 28 خرداد 86 از سوی مقام معظم رهبری (دامتبرکاته) به مناسبت ارتحال آیة الله العظمی فاضل لنکرانی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) برگزار شد، به نکاتی از زهد و ساده زیستی آن مرجع فقید اشاره کرد که تاکنون اعلام نشده بود.
وی گفت: فرزند آیة الله فاضل لنکرانی (رحمةاللهعلیه) به من گفت: آقا از دنیا رفت بدون آنکه حتی یک متر خانه یا زمین یا ملک دیگری از خود بر جای گذاشته باشد.
تعجب کردم و پرسیدم: پس منزلی که در خیابان 19 دی در آن مینشستند مگر مال ایشان نبود؟ پاسخ داد: خیر؛ آن منزل را پدربزرگ مادری ما برای دخترش خریدهبود و متعلق به والده ماست. پرسیدم: دفتر آقا که در منطقه بازار است چه؟ گفت: آن هم ملکی است که از پدربزرگ پدریمان به همه فرزندان ایشان به ارث رسید و سهم آقا در آن دو دانگ بود. بقیه ورثه سهم خود را به آقا واگذار کردند و ایشان همه را یک جا وقف عزاداری سیدالشهداء کرد. لذا هیچ مایملکی از ایشان برجای نماند.
حسینی بوشهری با اشاره به آیه شریفه : "إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا " دلیل محبت شدید مردم به علماء و مراجع، که در تشییع کم نظیر پیکر آیةالله فاضل لنکرانی (رحمةاللهعلیه) تجلی دوباره ای یافت را، همین نوع زندگی برای خدا دانست.
متن زیر نوشتهای است خاطره انگیز و تاریخی که با خطی زیبا در پشت عکس مرجع عالم تشیع حضرت آیت الله العظمی بروجردی (أعلی الله مقامه) که در تاریخ 12 ذیقعده 1380 قمری مطابق با 8 اردیبهشت 1340 شمسی به قلم شیوای حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (قدس سره) تحریر شده است:
بسمه تعالی
عکس ظهر، تمثال خورشید عالمتابی است که ناگهان و بدون انتظار از آسمان فضیلت غروب کرد. دنیای تشیع مخصوصاً عالم روحانیت در ماتم او غرق در اندوه و حزن گردید. فرزندان بیشمار او در مرگ پدر خویش بیتاب و توان گشتند. ای استاد ارجمند و ای سرور معظم و ای مولای مکرّم، در مدح تو چه بنگارم و کدامیک از فضائل تو را یاد آور شوم و حال آنکه در این هنگام که مدت یکماه است از افول تو میگذرد، هنوز تأثر و اندوه شیعیان پایان نیافته و اشکهای دیدهی آنها خشک نگشته، بلکه هر روزی که بر مدت غروب تو میگذرد، بههمان اندازه فقدان تو بر تأثّرات میافزاید. ای سرو با فضیلت و ای مظهر صفات خدا و ای آیت عظمی، هر زمان که صفحهی خاطر، مورد اشغال قهری امور دگر واقع نشود، تنها چیزی که بر آن نقش میبندد خاطرات دوران پر اثر حیات تو است. فقط یاد تو است که آخرین لحظهی بیداریم را میگذراند و اولین لحظهی برخواستن از خواب را بهخود مشغول دارد، چرا چنین نباشد؟ با اینکه علاوهی بر استفادهی علمی متجاوز از ده سال از محضر شریفت در ارتباطات و تماسهای خارج از محیط درس که در هر هفته لااقل یکی دو مرتبه اتفاق میافتاد جز لطف و محبت، مهربانی و عطوفت و تجلیل از مقام شامخ علم و تذکر خدا و آخرت و اصلاح امور مسلمین و توجه بهوضع دردمندان چیزی از تو مشاهده نکردم. خدا گواه است در هر نوبت که موفّق به محضر شریف او میشدم، معنویت او بیشتر از مرتبه سابق برایم جلوه میکرد و ارادتم افزونتر میگشت تظاهر به زهد از او دیده نشد با اینکه در باطن کاملاً زاهد بود؛ اگر فضیلتی را در محصّلی احراز میکرد امکان نداشت بدون تقدیر و تشویق بگذارد و لو اینکه آن فضیلت فقط خوبی خط یا املاء و انشاء صحیح بوده باشد. ای مرد با عظمت من چطور در اطراف تو قلمفرسائی کرده و بزرگی تو را مجسم کنم با اینکه هنوز قلم یارای نوشتن خاطرات تو را به عنوان خاطرات بعد از مرگ ندارد هنوز عظمت تو مانع از تصور مرگ است برای تو البته چنین است.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بهعلم ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما
با اینکه هر روز بهزیارت قبر پرفیض تو موفق شده و در کنار آن با دیدهی اشکبار قرائت کلام الله مجید میکنم، ولی باور ندارم که تو در زیر خاک قبر نهان شدهای و دیده از این عالم فروبستهای. هنوز صدای روح افزای تو در محیط مسجد اعظم به گوش میرسد و محراب عبادت آن وجود تو را در میان خویش مجسم میدارد. تو فراموش نخواهی شد؛ زیرا که هر روز فضائل تو برای مردم بیشتر روشن میگردد و بر ارادت آنان افزوده میشود. به هر حال گر چه در صبح پنجشنبه سیزدهم شوال المکرم سال 1380 قمری که مطابق با دهم فروردین 1340 شمسی ساعت20و 7 دقیقه ستارهی درخشان ما غروب کرد و خورشید فضیلت ما در حالی که خورشید تازه سر از افق بیرون آورده بود برای پرتو افشانی عالم دیگر رفت ولی پرتو نور او و شعاع درخشندگیاش ما را شامل خواهد بود. شعرای زبردست برای مادهی تاریخ سال فوت ایشان هر کدام به نوبه خود مصراعی سرودهاند، مانند: (عاشور دوم بناشد از مرگ حسین) یا (عین شعف نهاده بسر نقطهی سیاه) یا (این فقیه اهل بیت اطهراست) یا اشعار دیگر، ولی فوت او محتاج به مادهی تاریخ نیست؛ زیرا که در قلوب ثبت است .
12 ذیقعده 1380
محمد موحدی لنکرانی
از سوی شورای عالی حوزه علمیه قم سماحة آیتالله مقتدایی مدیر حوزه علمیه قم شد.
شورای عالی حوزه علمیه قم آیتالله مقتدایی را به سمت مدیر حوزه علمیه قم منصوب کرد.
القاب حضرت حجه(علیه السلام)
بقیّة اللّه: باقیمانده خدا در زمین.
خلیفة اللّه: جانشین خدا در میان خلایق.